-
معرفی وبلاگ
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 08:41
http://nsun.blogfa.com وبلاگ شایا
-
کوه
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 12:08
دومین گردش نی نی کوچولوی ما به کوهپایه بود نی نی گولو تو این سفر سه روزه کلی لاغر شده و من پشت دستمو داغ کردم دیگه جایی نبرمش تا بزرگ نشده البته از اولش همه بهم می گفتن ولی خوب دلم نیومد بعد از دو سال مسافرت نرم اونم تازه نیمچه سفر کلی عکس با دوربین دایی سعید انداختیم که اینقدر اینترنت اذیت می کنه که نمیشه گذاشت فقط...
-
شخصیت
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 12:17
میگن از ۱۰ ماهگی بچه شخصیت خودشو بروز میده مثلا اینکه اجتماعی یا خجالتی - ترسو یا جسور و ... هست نی نی ما از اون بچه هایی هست که از هیچکی خجالت نمی کشه و با همه زود اخت میشه وزیاد از حد هم راحته مثلا تو قطار نشسته بودیم یه نیم ساعتی که گذشت یه دفعه خودشو انداخت تو بغل خانمی که جلوی من نشسته بود بچم فکر می کنه همه باید...
-
اخلاق نی نی
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 11:06
نی نی ما از وقتی رفته تو ده ماهگی یکم اخلاقش عوض شده قبلا به چیزی اعتراض نمی کرد گریه کم می کرد فقط موقعی که خوابش میومد حتی اگر گشنه هم بود گریه نمی کرد اما الان همچین که یه چیزی بر خلاف نظرش باشه اینقدر گریه می کنه که رنگ رخسارش عوض میشه و گلوله گلوله اشک میریزه . اگه یه چیزی رو از دستش بگیری همچین با دست چند تا...
-
Dance
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 12:02
نی نی گولو هفته پیش که رفته بود پیش مامان بزرگش خیلی چیزای خوب یاد گرفته اولا که چون رفته عروسی پسرعمه حالا با اولین آهنگ شادی که براش بذاری شروع به رقصیدن می کنه و جالبه که رقصش هم شامل همه اعضای بدن میشه و همه جاشو تکون میده البته غذاش کم شده بود و یه چند روز هم رفتیم مسافرت و کوه پیمایی بچم 400 گرم اومده زیر نمودار...
-
دندون
شنبه 2 مردادماه سال 1389 09:55
نی نی گولو اولین دندونش رو در نه ماهگی در آورد
-
آشنایی با مادر
جمعه 1 مردادماه سال 1389 19:31
دورا ن دانشجویی یه دوستی داشتیم (هنوز هم داریم ) صبح که بیدار میشد عادت داشت یه سلام علیکی با مادر بقیه بکنه اینطوری :صدیقه دیشب خواب مادرتو دیدم یا لیلی جان حال مادرت چطوره و ... خلاصه چون ورد زبونش بود برا همه عادت شده بود و کسی هم بدش نمیومد اینو داشته باشید تا این سریال آشنایی با مادر پخش شد که چند تا دوست جوون...
-
مسافرت
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 21:19
نی نی گولو ما یک هفته است رفته مسافرت دلمون براش تنگ شده . فارسی 1 هم ظاهرا قطع کردن حالا بعد از ظهرها چه کار کنیم؟؟؟
-
مامی می نویسد
شنبه 26 تیرماه سال 1389 13:23
سلام خوانندگان گل گلاب از این به بعد تصمیم گرفتم من به جای نی نی بنویسم از زبون خودم
-
قدس قدس
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 12:29
یه مرغه قرص اکس میخوره اسرائیلیها میگرنش. دلیلش رو میپرسند میگن: این مرغه همینطور که راه میرفته مدام می گفته: قدس قدس قدس …
-
کا کا
یکشنبه 6 تیرماه سال 1389 14:08
در تاریخ ۱ تیر ۸۹ ما ؛ کا کا؛ گفتیم و خانه غرق شادی و سرور شد.
-
بادوم هندی
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 12:05
چیزی خوشمزه تر از بادوم هندی هم تو دنیا هست؟ اگه می دونید بگید
-
فارسی۱
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 13:23
برنامه این روزای من از صبح تا ساعت ۲.۳۰ با الهام سر و کله زدنه - الهام پرستارمه که تازه عقد کرده پا قدم من براش خوب بوده بعدش مامان میاد و من که خوابمو صبح کردم دیگه نمی خوابم مامانم هم خسته از سر کار میاد و از خدا میخواد من بخوابم تا اونم استراحت کنه اما من اصلا خوابم نمیاد مامی میگه غذا بخور پسرم من دوباره میگه بیا...
-
my favorite
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 13:07
ترانه مورد علاقم: دستا بالا آرش سریال : عروسک پارچه ای تبلیغ مورد علاقه: نوشابه ردبال غذای مورد علاقه : سوپ رشته میان وعده :نان تازه دوست :کیانا
-
گاز گرفتگی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 08:46
سلام سال نو به همه خواننده های خوب وبلاگم مبارک ما از سال جدید اومدیم خونه جدید و من یه پرستار پیدا کردم که منو میبرن خونشون اسمش الهامه و یه دختر گوگولی هست .دیروز که من خونشون بودم بچه دوست الهام لپ منو گاز گرفت و مثل یه مهر استاندارد تا امروز رو صورتم بود مامانی و بابایی و مامان بزرگم دلشون برام سوخت و کلی گریه...
-
دوربین سونی
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 13:21
چند تا عسک خوشگل با دوربین دایی سعید انداختم سر فرصت میام میذارم براتون. راستی این تعطیلات خیلی اتفاقا تو خونه ما افتاد من خاله سعدیه که دوست دانشگاهی مامانمه از شمال اومدن خونمون با پسرش که اسمش محمد حسین هست.و خیلی شیطونه دایی سعید و حمید رفتن کیش و برا من سوغاتی نیاوردن و بعد به مامانم گفتن که این بچه که حالیش...
-
بی بی سی
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 13:56
زندگی بدون تلویزیون بی بی سی هم حال نمیده
-
زبون
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 12:46
من یه عمو دارم که خیلی دوستش دارم یعنی عموی مامانمه نه عموی خودم .عموم هر روز میاد خونمون و یکی دو ساعت با من بازی می کنه و همش هم زبونشو برام در میاره تازگیها منم زبونمو براش در میارم مامانم اینا باورشون نمی شد که منم این چیزا رو می فهمم تا اینکه دیروز تو تلویزون گفت که هر بچه ای هر چقدر هم کوچیک باشه اگه براش زبون...
-
جوجه رنگی
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 11:27
من امروز ۲ ماه و نیمه میشم الان با مامان جون خونه دایی هستیم.دایی سعید دانشجو هست و چون تنبلی می کنه و درس نمی خونه ما مجبور شدیم بیاییم اینجا پیشش تا درس بخونه . پسر خاله مامانی به من میگه جوجه رنگی چون از وقتی به دنیا اومدم منو مثل جوجه رنگی که میزارنش تو یه کارتون و همه جا میبرنش من هم همیشه اینجا اونجام مثل دختر...
-
یه ترانه
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 11:20
پاشو پاشو کوچولو پاشو پاشو کوچولو...............از پنجره نگاه کن با چشمای قشنگت ................به منظره نگاه کن اون بالا بالا خورشید ............تابیده در آسمان یک رشته کوه پایینتر.............پایینترش درختان نگاه کن اون دوردورا ...........کبوتری می پرد انگار برای بلبل از گل خبر می برد.
-
اولین ماه محرم من
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 11:11
صبح عاشورا من با مامانی و مامان جون رفتم پای دسته و برا اولین بار دسته های امام حسین و دیدم یه نیم ساعتی نشستیم ولی چون هوا سرد بود رفتم خونه آقا بزرگ مامانم که همون نزدیکی بود و همه فامیلهای مامانم که منو ندیده بودن دیدن و پسر عمه مامانم بهش گفت که خوش به حالت که دختر نیاوردی واین دوره زمونه دختر نمیشه بزرگ کرد و پسر...
-
تولد من
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 13:08
سلام سلام صد تا سلام من نی نی گولوی مامانم هستم و ۲۵ مهر ماه به دنیا اومدم فعلا دارم دنبال چند تا دوست خوب می گردم که اینجا لینکشون کنم دخملای خوشگل و پسرای خوش تیپ