پول .حقوق .عیدی و ...

دم عید که میشه اداره ما یادش میفته همه معوقه ها رو خورده خورده بده اگه یه دفعه و طی یه فیش میداد خیلی خوب بود ولی اینا از بهمن شروع می کنن و ۲۰ تا فیش میدن و آخر سر کارمند نمیفهمه چه کارشون کرده ...


از قضا دیروز یکی از این فیشهای پرو پیمون رو دادن ومن از دیروز تا حالا نقشه های متفاوتی کشیدم و مثل همیشه میدونم تا بیاد این نقشه ها عملی بشه من همه پولا رو خرج کردم  ... در اولین قدم عصر می خوام برم رو کش مبلا رو عوض کنم بیخیال قسط و پس انداز و ...

سوپر استار

دیروز  خونه دخی خاله  آش دعوت بودیم شوهر اون سر کار بود و از صبح رفتم اونجا شلوغ بود و بچه ها از سر و کول هم بالا می رفتن ساعتای ۶ یا ۷ غروب بود که گفتن همه با هم بریم پارک چون دیگه سرسام گرفته بودیم از دست بچه ها فکر کن ۸ تا بچه تو یه خونه ۹۰ متری همه هم زیر ۵ سال ... اما من یهو یادم افتاد که امروز ساعت ۸ سوپر استار داره و گفتم نه من باید برم خونه کارهای فردامو بکنم لباس بشورم و از این چیزا تازه سوپر استار هم ببینم که صدای همه در اومد میخوای از پارک بزنی که بری این فیلم الکی ابکی رو ببینی وقتتو هدر نده و از این چیزا اما من خودمو رسوندم اخه فیلم میلانی که الکی نمیشه ....نصفه هاش بود که رسیدم یه دختر کوچولوی شهرستانی  که دنبال یه سوپر استار (شهاب حسینی)راه افتاده بود و من فکر کردم حتما عاشقش شده و میخواد زندگی مرده رو که الکلی و زن باز و ایناست تغییر بده اما مرده اینقدر باهاش بد رفتاری می کنه که  دختره میره و سوپر استار که حالا عاشق دختره شده دنبالش میگرده  اما دختره رفته .همین .گفتم به اون مزخرفی که می گفتن نبود .رفتم کارامو کردم شد ساعت ۱۲ دوباره تکرارشو گذاشت گفتم اولشو ببینم بعد بخوابم که تازه فهمیدم داستان این بوده که این دختره دختر نامشروع شهاب حسینی بوده  تا آخر همه صحنه های فیلم برام جدید بود چون اولش با دید اینکه اینا میخوان با هم ازدواج کنن نگاه کردم حالا با دید دختر و پدری نمی دونین چقدر فرق داشت !!!فقط موندم من که ۱۵ دقیقه اول فیلم رو ندیدم چطور تا آخر فیلم نفهمیدم اینا پدر دخترن!!!



خنده و گریه اول صبح

نی نی گولو اول صبح که بیدار میشه حدود ساعت ۸ اگه سیر باشه و اول صبح ساعت ۵-۶ شیرشو  خورده باشه  خودشو کش  و قوس میده -مثل تو این فیلمها که ادای از خواب پاشدنو در میارن و خودشونو می کشن با زور هر چه تمام - و بعد یک لبخند ژوکوند می زنه و چشاشو با ناز باز می کنه بعد یهو می بینه من لباس پوشیدم و در حال بیرون رفتن از خونه ام اونوقت خنده رو لباش می خشکه این حالت بدترین صحنه ایه که صبحا باید ببینم

تینا و لیوان نی دار

دیشب نی نی کوچولوی ما برای اولین بار در ۱۴ ماهگی با نی آب خورد و کار مامی رو راحت کرد از این به بعد میتونم اب میوه یا هر چیه دیگه رو با لیوان نی دار خودش بدم دستش تا بخوره  چقدر هم بخوره این نی نی !! 

 

تینا کوچولو دخمل خاله فریبا هم به دنیا اومد و خدا میدونه که چقدر دلم میخواد ببینمش ولی این مامان تنبلش فکر نمیکنم حالا حالاها عکسی دست ما برسونه نمی دونم چشماش آبی شده همونطوری که دلش می خواست یا نه احتمالش زیاده البته چون مامانش هم چشاش آبیه